دریغ از جان قلی کز جور گردون


کناری پر ز خون رفت از میانه

زمانه دشنهٔ جورش چنان زد


که نوک دشنه در دل کرد خانه

طلب کردم چو تاریخش خرد گفت :


شهید دشنهٔ جور زمانه